موضوع: "خاطرات شهدا"

پیش بینی شهید ابراهیم هادی از سفر مردم به کربلا؟

پیش بینی شهید ابراهیم هادی از سفر مردم به کربلا به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم بعد با حسرت گفتم: ابراهیم جون این جاده مرزی رو ببین. عراقی ها راحت تردد میکنند. بعد با حسرت گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده ها عبور کنن و به شهر های خودشون برن! ابراهیم انگار حواسش به حرف های من نبود. با نگاهش دور دست ها را می دید!لبخندی زد وگفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده، مردم دسته دسته به کربلا سفر میکنند. در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم: اسم این پایگاه مرزی رو میدونید؟ یکی از بچه ها گفت “مرز خسروی” بیست سال بعد به کربلا رفتیم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان که ابراهیم بر فراز آن زیارت عاشورا خوانده بود. گویی ابراهیم را میدیدم که ما را بدرقه میکند.” کتاب: سلام بر ابراهیم مدیون شهداییم

وضو

در تمام مدتی که من با شهید محمود پایدار بودم، نماز شبش را ترک نکرد و همیشه باوضو بود. برای هر کاری وضو می‌گرفت. وقتی می‌خواست به شناسایی برود، وضو می‌گرفت. وقتی می‌خواست تمرینات صبحگاهی را شروع کند، وضو می‌گرفت؛ حتی برای سخنرانی و غذا خوردن. یک بار قرار بود به اتفاق سردار سلیمانی و سردار رحیم صفوی رأس ساعت سه بعدازظهر جلسه‌ای تشکیل شود. سردار سلیمانی پرسید: پس پایدار کجاست؟ چرا نیامده؟ رفتم به سراغش. دیدم کنار تانکر آب نشسته و وضو می‌گیرد. گفتم: سردار سلیمانی سراغ تو را می‌گیرد؛ همه در جلسه حاضرند. گفت: هنوز مدتی تا شروع جلسه مانده؛ در وقت مقرر به جلسه می‌آیم؛ ما به خاطر همین نماز است که به جبهه آمده‌ایم.

وقتی موقع نماز می‌شد گاه می‌ایستاد و اذان می‌گفت. با صدای اذان او همه وضو می‌گرفتند و نماز می‌خواندند. گاهی هم موقع نماز به همه‌ چادرها سر می‌زد و با صدای مهربان و پرعطوفتش می‌گفت: رزمندگان اسلام، فدایتان شوم! نمازتان را فراموش نکنید.هیچ‌وقت نشد که شهید پایدار با اصرار از بچه‌ها بخواهد که نماز بخوانند. او یک بار می‌گفت و می‌رفت؛ ولی با شنیدن صدای او کسی نبود که از جایش برنخیزد و وضو نگیرد.

سردار سلیمانی به شهید پایدار، لقب سلمان پایدار داده بود. شهید پایدار مثل سلمان فارسی، عابد، صبور و جهادگر بود.

قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص40

داستان یک عکس معروف.

۳٠سال پیش_همین روز_۲۱دی ﻋﮑﺲ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ۲۱ ﺩﯼ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ ۶۵، ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺭ ﺷﻠﻤﭽﻪ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ اﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧد

باید آماده قیامت باشیم

شب ها از گریه ی محمد بیدار می شدم وقتی از او علت این همه نماز و گریه را می پرسیدم جواب می داد: «مادر! قیامت بسیار هولناک است ما باید آماده شویم.» محمد در جزیره ی مجنون با سه نفر از دوستانش به شهادت رسید.  در حالی که چند روز از شهادت برادرش جواد می گذشت. در وصیت نامه اش که سه ساعت قبل از شهادتش نوشته بود، امضا کرده بود «شهید عزیز محمد آهندوست» نماز شب شهیدان ؛ محمد محمدی ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 42

عملیات لو رفته

بامداد 4دی سال65 غواصان به آب زدند ولی نمیدانستند عملیات لو رفته… به یاد دست های بسته غواصان ِ شهید، سالروز کربلای4 هدیه به روح جمیع شهدای عملیات کربلای4 صلوات خدایا به آبروی شهدای کربلای4 توفیق شهادت در رکاب امام زمان(عج)نصیب ما بگردان.

خاطره از همکاران شهیدمدافع حرم(سردارشهید حسین علیخانی)

آنچنان  روح  بلند  و بزرگی داشت  که  خیلی از کارهای  مباحی را که ما  با اکراه انجام میدهیم و یا  هیچوقت  دل و درون انجام آن را نداریم،در کمال آرامش روح و روان و با اشتیاق انجام میداد و این کارها را  نه برای ریا بلکه برای درس دادن به دوستان صمیمی در جهت غلبه بر نفسانیات انجام میداد .  به عنوان مثال یکی از این رفتارها  گاها خوردن غذای نیم خورده دوستان همکار در محل کار بود ، در مقابل  صحبت ما که  «« شما چطور دلتان می آید این غذا را بخورید؟ »»  ایشان میگفتند که  دوستان همکار همه مؤمن هستند و هیچکدام هم بیماری واگیر ندارند پس بنده دلیلی برای کراهت  در خوردن این غذا نمیبینم.  »»  خاطره مربوط به دهه 70 می باشد. »»      شادی روح شهدای مدافع حرم صلوات

پیش بینی شهید ابراهیم هادی از راهپیمایی عظیم اربعین

اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود،در ارتفاعات گیلان غرب بودیم،با حسرت به ابراهیم گفتم:

یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور وبه شهر خودشون برن؟

ابراهیم هادی گفت:چی میگی!روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند!

                                                                                                                                                                                  منبع:کتاب(سلام بر ابراهیم)ص127

                                                                    شادی روح حضرت امام خمینی(ره)و جمیع شهدا صلوات

اهمیت نماز اول وقت از دیدگاه شهید..

مسابقات فینال کشتی بود،نوبت به شهید عباس حاجی زاده رسید.

چند بار نام اورا برای مبارزه خواندند،اما او حاضر نشد تا اینکه دست رقیب اورا به عنوان برنده بالا بردند.

در جستجوی او بودم که ناگهان از ذرب سالن وارد شد،به او گفتم :کجا بودی؟

گفت:وقت نماز بود،نماز از هر کاری برایم مهمتر است.رفته بودم نماز جماعت..

ستارگان خاکی،ص219

یک عمر بهم خندیدند!!!!

اومد کنارم نشست وگفت :حاج آقا یه خاطره براتون  تعریف کنم؟

گفتم: بفرمایید.

عکس یه جوون بهم نشون داد وگفت :اسمش عبدالمطلب اکبری بود.

زمان جنگ توی محله ما مکانیکی می کردو چون کر ولال بود ،خیلی ها مسخره ش می کردند.

یه روز با عبدالمطلب رفتیم سره قبر پسر عموی شهیدش"غلامرضا اکبری”

عبدالمطلب کنار قبر پسرعموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت “شهید عبدالمطلب اکبری”

ما تااین کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده  وشروع کردیم به مسخره کردن!

  عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش میکنیم  وبهش میخندیم ، بنده خدا هیچی نگفت!

فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست ،نوشته اش رو پاک کرد.

بعد سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون پاشد ورفت…فردای اونروز عازم جبهه شد ودیگه ندیدیمش.

10روز بعد شهید شد وپیکرش رو آوردند!

جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که با دست قبر خودش رو کشیده بود  و ما مسخره ش کردیم!

وصیتنامه اش  خیلی سوزناک بود

 نوشته بود:

“بسم الله الزحمن الرحیم”

یک عمر هرچه گفتم به من میخندیدند..

یک عمر هر چه خواستم با مردم صحبت کنم،فکر می کردند من آدم نیستم و مسخره م میکردند..

یک عمر هر چی جدی گفتم شوخی گرفتند ، یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.

اما مردم ! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف)

حرف میزدم..

 آقا خودش بهم کفت : توشهید میشی، جای قبرم رو هم بهم نشون  داد…

راوی حجت الاسلام انجوی نژاد

منبع:هفته نامه صبح صادق شماره 540

حضورقلب

حضور قلب در نماز توسط شهید مردانی در سن 19 سالگی در تابستان 1361 در باغ پایگاه بسیج ایراد شد.

وقتی خداوند متعال می فرماید:اَقِمَ الصلواۀ لذکری،اگر در نماز به یاد خدا نبودی نماز نخوانده ای،نماز خوانده ای ولی بجا نیاورده ای .وقتی به تماشای فیلم جالبی مشغولی ،حوادث دور وبرت را متوجه نمی شوی ،صدایت می زنند. اما نمی شنوی وارد اتاق یااتاق می شوند ،نمی بینی.چرا؟

اگر در نماز تیر از پای امام علی (ع) بیرون می آورند ولی آن حضرت دردش را احساس نمی کند ،برای آنست که مجذوب قطب دیگری است .اگر چنین نمازی توانستی بخوانی،روز به روز به کمال معنوی می رسی ونماز نردبان عروج تو می گردد.                 پیامبر اسلام (ص)که نماز رامایه ی روشنی چشم خود معرفی می کند می فرماید:هرکس 2رکعت نماز بخواند ودلش در آن با دنیا سخن نگوید،گناهان گذشته اش بخشیده می شود و همچنین امام صادق (ع) فرموده است :خدا ازهرکس که یک نماز را بپذیرد هرگز عذابش نمی کند.

این گروه آسمانی ،ص54

1 2