موضوع: "حکمت های زیبای نهج البلاغه"

ای رحمت سرشار

بیایید امروز را 

با چند دعاے زیبا شروع ڪنیم:

خداوندا

 آرامم ڪن همان گونه ڪه دریا را پس از هرطوفانی آرام میڪنی، راهنمایم باش ڪه در این هستی سردرگم نشوم،ایمانم راقوی ڪن ڪه تو را در تنهایی خود گم نڪنم.

خداوندا

من فراموش ڪارم اگر گاهی یا لحظه ای فراموشت ڪردم،ای رحمتِ سرشار؛ فراموشم نڪن

 خداوندا 

رهایم مڪن حتی اگر همہ رهایم کردند.

خداوندا تقدیرعزیزانم را انگونه ڪہ صلاح میدانی رقم بزن

                     الهی آمین 

دلبررعنای من، مرا ببخش

سلام آقای مهربانم

دلم خیلی گرفته،نمی دانم کجایی؟

هر جا هستی برای این سرباز،نه سربارت دعا کن،مدتی است که خود را گم کرده ام دعا کن برگردم.

پدر عزیزم اگه شما را صدا نزنم کسی ندارم که جوابم بدهد،دعا کن برای این سربارت که بیشتر از این شرمنده شماواهل بیت(علیهم السلام)نشوم،دعا کن معرفتم بیشتر شود،مرا به حال خودم وامگذار.

مگه نه اینکه ماکه یتیم شما هستیم و می دانم که اگر دعای شما نبود الان هم نبودیم، خیلی نگران هستم دعا کن عاقبت بخیر بشیم.

خدایا به آبروی حضرت زینب(سلام الله علیها) امام زمان(عج)را به ما برگردان.الهی آمین

سلامتی وتعجیل در فرج امام زمان(عج)3صلوات

دلبرم مرا ببخش

سلام آقای مهربانم

دلم خیلی برایتان تنگ شده با همه ی روسیاهیم،اما چه کنم اگه شما را صدا نزنم برم در خونه چه کسی،من سرباز که نه بلکه سربار شما هستم واسم دعا کن مدتی است خود را گم کرده ام که برگردم،دعا کن معرفتم نسبت به شما زیاد بشه

آقای مهربانم مرا ببخش که اگر باعث ناراحتی شما می شوم شرمنده ام،دعا کن برایم شرمنده ی شما واهل بیت(علیهم السلام)نشوم.

تعجیل در فرج امام زمان(عج)3صلوات

      

مناظره_شاگرد_امام_صادق_با_بزرگ_اهل‌_سنت 

مناظره شاگرد امام صادق(ع)با_بزرگ_اهل‌_سنت هشام بن حکم یکی از برجسته‌ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم کلام، شاگرد امام_صادق(ع) و امام_کاظم(ع) بود.او در هیچ مناظره‏اى از هیچکس شکست نخورد و همیشه قهرمانى پیروز بود.آوازه شهرت او چنان حوزه‏هاى علمى اسلامى را گرفته بود که هرگاه دانشمندان بنام با این که او را ندیده بودند در مناظره‏اى از شخصى شکست مى‏خوردند حدس مى‏زدند آن شخص #هشام_بن_حکم است.

ماجرای یکی از مناظره‌های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند:

 به من خبر دادند عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می‌نشیند، در باره #امامت بحث می‌کند و عقیده #شیعه در باره امام را بی‌اساس و باطل می‌شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به او گفتم: ای مرد دانشمند،  من غریبم، اجازه می‌دهید چیزی بپرسم؟ 

گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟

گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می‌بینی می‌پرسی؟

 گفتم: پوزش می‌خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می‌کنم، پاسخ دهید.

 گفت: گرچه پرسشهایت احمقانه است، ولی آنچه می‌خواهی بپرس!

 گفتم: آیا چشم دارید؟

گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می‌کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می‌بینم.

 گفتم: آیا بینی داری؟

گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره‌ای می‌بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می‌کنم.

 گفتم: آیا زبان داری؟

گفت: آری. گفتم: با آن چه می‌کنی؟ گفت: طعم اشیا را می‌چشم. 

 گفتم: آیا شما گوش دارید؟

 گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می‌بری؟ گفت: به آن صداها را می‌شنوم.

 گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟ گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می‌گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می‌کنم و درست را از نادرست تشخیص می‌دهم. گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی‌نیاز نیستی؟  گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟

 گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می‌شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می‌دهد تا تردیدش برطرف شود.

 گفتم: پس خداوند، دل را برای #رفع_تردید اعضا گذاشته است.گفت: آری.

 گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است.

گفتم: شما می‌گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام #حیرت و #شک به او مراجعه کنند نگذاشته، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟

عمرو بن عبید پس از لحظه‌ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: اهل کجایی؟ گفتم: کوفه. گفت: تو همان هشام بن حکمی; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.

حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. ( کافی، ج 1، ح 3)

خواص کیوی

خاصیت رقیق کنندگی خون توسط کیوی بیشتر از قرص آسپرین است

 مواد مغذی کیوی 8 بــــرابر سیـــب

 ویتامین C کیوی 2 بـــرابر پرتــقال

و پتاسیم آن با مـــوز برابری میکند

خواص کیوی

خاصیت رقیق کنندگی خون توسط کیوی بیشتر از قرص آسپرین است❗️

 مواد مغذی کیوی 8 بــــرابر سیـــب

 ویتامین C کیوی 2 بـــرابر پرتــقال

و پتاسیم آن با مـــوز برابری میکند

 بهترین زمان ها برای حاجت خواستن ازخداوند

رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: مَن كانَت لَهُ إلَى اللَّهِ حاجَةٌ فَليَدعُ بِها دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ مَفروضَةٍ.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از خدا حاجتى را مى‏خواهد، آن را دعاى پس از هر نماز واجبش كند.

 شناخت نامه نماز؛ جلد ۲؛ حدیث ۷۶۳

دلبر رعناقد من!

سحــــر آخــــــر، تمام شـــد؛ دلبر رعناقد من!

تمام شــد، سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی.

همان سفره ای که کنارش، گداتــرها، برايت عزيزتر بوده اند،تمام شـــد.

همه ثانیه های خیسی، که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند،تمام شــد.

تمام جرعه های آبی، که لحظه های افطار، هستیِ حسین را بر لبانمان زنده می کردند.

همه زمزمه هایِ أللّهمَّ لَکَ صُمنـــا

 بهمراه یک قطره اشــک و اَلـسلام علیک یا أباعَـبداللّه

وای دلبـــرم

قلبم، از لرزيدن، دست برنمي دارد. بهانه هایـش، غم انگیزتر شده، اشک هایـش، داغ تر شده،  چه کنم، اگر رمضانِ دگر را نبینم؟ 

دستانم هنوز خالی اند، و قلبم، هنوز بیمار! 

من هنــوز، به اجابت نرسیده ام. 

من هنـــوز، یوسفم را ندیده ام. 

من هنــوز، یک نماز عید را، به امامت او، اقامه نکرده ام.

تمام شـــد؛ دلبــرم  

و چشمان ما همچنان، براه مانده است.  

چشم براه روزی که، با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیـــم؛ 

أللّـــهم أهل الکِبـْــریا و العَظَــــمَه

و أهــلَ الجـــودِ و الْجَبَـــروت

و أهــلَ الْعَفــــوِ و الَّــرحْـــمَه

یا اهـــل التّـــقوی…. 

آخرین سحر، و اولین و آخرین دعــا؛

ما را به اشاره ظهور او راهنمایی کن

 تمام شـــد؛ دلبر رعناقد من!

سحــــر آخــــــر

 تمام شـــد؛ دلبر رعناقد من!

تمام شــد، سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی.

همان سفره ای که کنارش، گداتــرها، برايت عزيزتر بوده اند.تمام شـــد.

همه ثانیه های خیسی، که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند.تمام شــد.

تمام جرعه های آبی، که لحظه های افطار، هستیِ حسین را بر لبانمان زنده می کردند.

همه زمزمه هایِ أللّهمَّ لَکَ صُمنـــا

 بهمراه یک قطره اشــک….و اَلـسلام علیک یا أباعَـبداللّه….  

وای دلبـــرم…  

قلبم، از لرزيدن، دست برنمي دارد. 

بهانه هایـش، غم انگیزتر شده، 

اشک هایـش، داغ تر شده،  

چه کنم، اگر رمضانِ دگر را نبینم؟ 

دستانم… هنوز خالی اند، و قلبم، هنوز بیمار! 

من هنــوز، به اجابت نرسیده ام. 

من هنـــوز، یوسفم را ندیده ام. 

من هنــوز، یک نماز عید را، به امامت او، اقامه نکرده ام.

تمام شـــد؛ دلبــرم  

و چشمان ما همچنان، براه مانده است.  

چشم براه روزی که، با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیـــم؛ 

أللّـــهم أهل الکِبـْــریا و العَظَــــمَه…  

و أهــلَ الجـــودِ و الْجَبَـــروت…  

و أهــلَ الْعَفــــوِ و الَّــرحْـــمَه….

یا اهـــل التّـــقوی…. 

آخرین سحر، و اولین و آخرین دعــا؛

ما را به اشاره ی ظهورش، اجابت کن.

رفع اختلافات و نزول برکت در خانه

امام_صادق (عليه السلام) فرمودند:

«الْبَيْتُ الَّذِي يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ يُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِي‏ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِي‏ءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْبَيْتُ الَّذِي لَا يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ لَا يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِين‏»

خانه ای که در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و برکتش زیاد می‌شود و اهل خانه در وسعت قرار می‌گیرند و آن خانه برای اهل آسمان می‌درخشد، همانگونه که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند.

و خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمی‌شود و از خدا ياد نمی‌گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می‌آید:

۱- بركتش كم شده

۲- فرشتگان آن را ترك مى‌كنند

۳- و شياطين در آن حضور می‌یابند.

(مجادلات و اختلاف‌ها به سبب حضور شیاطین در خانه‌ها ایجاد می‌شود)

 اصول كافى، ج2، ص 499، ح1.