موضوع: "روانشناسی"

علت دست برسر گذاشتن هنگام نام امام زمان(عج)

روایت شده است:امام رضا علیه السلام چون نام قائم علیه السلام را شنید، برخاست و سر خود را به سوی زمین خم کرد، پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: «اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزیزاً».

این عمل در عصر امام صادق علیه السلام نیز رایج بوده است

 خدمت آن حضرت عر ض شد: علت چیست که در موقع ذکر قائم باید قیام کرد؟

 در جواب فرمود: صاحب الامر غیبتی دارد بسیار طولانی و از کثرت لطف و محبتی که به دوستانش دارد، هرکس وی را به لقب قائم که اشاره است به دولت او و اظهار تأثیری است از غربت او یاد کند، آن جناب هم نظر لطفی به او خواهد نمود. چون در این حال، مورد توجه امام واقع می شود سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و تعجیل فرجش را از خدا بخواهد. پس این رفتار شیعیان، ریشه مذهبی دارد.

و همچنین باید گفت که دست بر سرگذاشتن هنگام بردن نام امام زمان علیه السلام و یا سلام بر آن حضرت نوعی احترام و تعظیم برای ایشان و نیز اعلام تسلیم بودن برای آن حضرت و آماده بودن برای خدمت به ایشان و پا در رکاب بودن ایشان است .

 آنچه به عنوان مستند برای بلند شدن هنگام ذكر نام حضرت نقل شده ، روایتی است از امام رضا علیه السلام كه:

 نام «قائم» نزد آن حضرت برده شد حضرت ایستادند و دست خود را بر بالای سر نهادند و فرمودند: اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه .

              مستدرك سفینه ج۸ ص ۶۲۹

پیرمرد قفل ساز وتشرف خدمت امام زمان(عج)

پیر مرد قفل ساز و امام زمان (عج):

مردی سالها در آرزوی دیدن امام زمان(عج) بود و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. مدّت ها ریاضت کشید.شبها بیدار می ماند و دعا و راز و نیاز می کرد.معروف است، هرکس بدون وقفه، چهل شبِ چهارشنبه به مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند، سعادت تشرّف به محضر امام زمان(عج) را خواهد یافت.این مرد عابد مدّت ها این کار را هم کرد، ولی باز هم اثری ندید. (ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داری ها و… صفا و نورانیت خاصّی پیدا کرده بود).

تا اینکه روزی، به او الهام شد: 

«الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو!»او حرکت کرد، 

و وقتی به آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی(عج) آن جا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند. اینک ادامه داستان از زبان آن مرد:

به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن!در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت: 

آیا ممکن است برای رضای خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال پول احتیاج دارم.پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال می خرم.زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری می کنم.

پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید. 

تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید.

وقتی پیرزن رفت،امام زمان(عج) خطاب به من فرمودند:مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم.از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او دین دارد و خدا را می شناسد.از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد،هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.

              تعجیل در فرجش صلوات

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن عدوهم.

علائم ظهور امام زمان(عج)

 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):

 شکم ، خدا می شود 

 روزگاری می آید که مردم شکم هایشان ، خدایشان است و حواس آنها به شکم هایشان است

همین الان که شما در حال نماز خواندن بودید، عده ای دم در نانوایی بربری و سنگکی ایستاده اند … اینها شکم هایشان ، خدایشان است

 زنان قبله می شوند 

روزگاری می آید که زن قبله می شود. هر چه حاج خانم بگوید. فقط حرف حاج خانم !!

ولو امر به خلاف شرع هم بکند یا کار خلاف شرع بگوید چون محو اوست، نمی فهمد چه می گوید:

《 دختر باید چنین باشد ، کت و دامن تنگ بپوشد ، با این وضع به کوچه و خیابان برود》پدر مخالفت می کند ، مادر با پدر درگیر می شود می گوید《تو قدیمی هستی! تو قدیمی فکر می کنی! چیه مقدس شده ای؟! بگذار دخترم آزاد باشد. می خواهد با رفیقش برود کوهنوردی. 》

 زنی که به فرمان شوهر باشد و از چیزهایی که شوهر متدینش می گوید اطاعت کند، او خیلی عالی است.

پول دینشان است 

 این حرف گریه دارد … کار به این جا می رسد که دین آدم ، پولش می شود و دیگر به فکر حلال و حرام و خمس نیست، ربا می خورد و رشوه می گیرد و دزدی می کند.

شرافتشان به متاعشان است 

مبل و صندلی و ماشین و خانه گچ گیری شده و استخر و … اگر اینها را نداشته باشد ، کسی محلش نمی گذارد.

 قدیم اینطور نبود ، قدیم هر کس متدین تر بود مورد احترام بود، اما الان هرکسی پول دارد و ماشین دارد و خانه شمران و امثال آن مورد احترام است.

این ها از علائم آخرالزمان است.

روایت احمدابن اسحاق اشعری قمی در مورد جانشین بعد از امام حسن عسکری علیه السلام

احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت كرده است كه:

 بر امام حسن‏ عسكرى وارد شدم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آن‏حضرت خود بدون مقدّمه فرمود: “احمد بن اسحاق! 

خداوند تبارك و تعالى از زمانى كه آدم را آفریدزمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالى‏نخواهد گذارد به بركت وجود او است كه بلا از مردم زمین دور مى‏شودوباران فرو مى‏بارد وبركات زمین برون مى‏آیند".

 گفتم: فرزند رسول خدا! پس از تو امام و خلیفه كیست؟ 

پس شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّه‏اى روى دوش گرفته‏بود صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مى‏گذشت.

 سپس امام فرمود: “احمد! اگر كرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمی‏بود، این‏ كودكم را به تو نشان نمیدادم. 

او همنام و هم كنیه رسول خدا و كسى است‏ كه زمین را از عدل و داد پر می كند پس از آنكه ستم و بیداد پر شده باشد. 
احمد! حكایت او در این امّت همچون حكایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. 

به خدا سوگند چنان غیبت درازى كند كه هیچ‏كس از هلاكت در آن رهایى نیابد مگر آنكه خداوند او را بر اعتقاد به ‏امامتش استوار كرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجش ‏همراهى نموده باشد!

السلام علیک یا امام حسن عسکری(علیه السلام)

شب شهادت حسن،دلها همه محزون شده

از غم عسکری ببین، که دیدگانم خون شده

گلهای زهرا جملگی ،پرپر شدند در ره دین

مهدی منتقم بیا ،ای رهبر مستضعفین

حادثه کرب و بلا، زنده شده امشب سامرا

بیت امام عسکری،امشب شده ماتم سرا

عصمت زهرا گشت عیان،در چهره ماه حسن

خصلت حیدری ببین،نهفته در آن یاسمن

گلبرگ دیگری خدا،چیده شده از باغ نبی

آتش زده دشمن دون،بر قلب شیعه ی علی

مهدی صاحب زمان،از غم بابش سوخته

دیده خود را بر لب،خشکیده ی او دوخته

فاطمه امشب به سامرا عزا بر پا کند

دیده را یاد امام عسکری دریا کند

تنها آرزویم این است که آزادی قصرشیرین را ببینم،بعد بمیرم!

سرلشکر خلبان یحیی شمشادیان قهرمان گمنام جنگ

سرلشکر خلبان جاوید نام “یحیی شمشادیان”  متولد سال ۱۳۳۲ و در سال ۱۳۵۳ به استخدام هواپیمایی نیروی زمینی(هوانیروز) درآمد. بعد از طی دوره های مختلف پروازی به درجه ستوان دومی نائل آمد.

او از چهره های درخشان پایگاه هوانیروز کرمانشاه و شجاعتش زبانزد خاص و عام بود. اکثر خلبانان هوانیروز وی را یکی از نوابغ خلبانی و یکی از بهترین خلبانان هلی کوپتر کبرا میدانند. جاویدنام شمشادیان از بعثیون نفرت عجیبی داشت. ویرانی زادگاهش قصر شیرین به دست دشمن به این نفرت افزوده بود.

سرلشکر خلبان یحیی شمشادیان همواره می گفت “تنها آرزویم این است که اول، آزادی قصر شیرین را ببینم بعد بمیرم". سرانجام در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۶۱ پس از رسیدن به این آرزوی خود هدف گلوله مستقیم تانک قرار گرفت و مردانه به جاودانگی در تاریخ ایران رسید.

  

رهبر فقط سید علی

سلام کمی برای شناخت رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خامنه ای وقت میگذاری ؟ شاید اینکه کسی رهبر رو قبول نداره،بخشی از اون مربوط به ما باشه، ما در شناساندن این جایگاه وشخصی که در این جایگاه قرار داره کم کاری کردیم… لطفا تا به انتها و با دقت خونده شه  آقا سید,علی حسینی خامنه ای کیه….که تو نیویورک و کالیفرنیا 400هزار نفر مقلد داره کدوم مرجع تقلیدی دومین تندخوان کشورش بوده؟ 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 کدوم رهبری در دنیا هشت سال سردار جبهه‌های جنگ بوده؟ کدوم فرمانده جنگی 8سال رئیس جمهور بوده؟ کدوم رهبری دشمنش مهاجرانی  می‌گه تو زندگی‌نامه‌اش نه یک برگ سیاه بلکه یک برگ خاکستری هم وجود نداره؟ کدوم سیاست مداری دردنیا کدوم مرد سیاسی بچه‌هاش اینقدر سالم و پاکن؟ چطور تربیتشون کرده؟ همون که هفته‌ای دوبار خارج فقه و اصول می‌گه؟ رئیس جمهور روسیه می‌گه بیشتر از من به روسیه مسلط بود همون که آیت‌الله جوادی می‌گه وقتی مهمانش بودم اجازه نداد پسرش با ما ناهار بخوره که از بیت الماله همون که استاد ما می‌گفت خانه‌اش موکته فقط یک فرش داره از جهیزیه خانمش 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 کدوم مدیری با این حجم کاری اخبار 20 و سی پخش کرد مثل همیشه سر وقت به قرارش آمد رٵس 8صبح نه دقیقه‌ای دیر و نه دقیقه‌ای زود همون که به خاطر نگهداری پدر درس را و قم را رها کرد همون که دستش هنوز هم به خاطر ترکش‌ها عذاب دارد و چهره‌اش عذاب زداست کدام مرجع شیعه می‌تونست این همه عالم سنی را مدیریت کند؟ این مرد 77 ساله کیست؟ که امیر کویت می‌گه از نصایحتان منطقه بهره می‌برند و ما… پسر امیر امارات می‌گه بابام میگه عالم اسلام یک مرد داره آن‌هم سیدعلی کوفی عنان رئیس سابق سازمان ملل می‌گه دیدم در اوج معنویت در اوج سیاست بود باید رئیس سازمان ملل او بود پوتین:، آنچه دیدم منطبق بود بر داستانهایی که  از مسیح در انجیل خوانده ام. حالا این سیّاس کیست؟ کسی است که  وقتی آیت الله بهجت کامل‌ترین نفس عالم در بیمارستان بستری بود و به همان درد مرحوم شد پسرش می‌گه دیدم در ساعات آخر عمرش پدرم ختم صلوات گرفته گفتم چرا؟ گفت آقای خامنه‌ای کردستانند! آخرین عمل بهجت صلوات برا سلامتی اوست 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 او کیست که پسر آقای پهلوانی می‌گه وقتی ایشان قم آمدند آقا سید عبدالله جعفری به من زنگ زدند پیرمرد نود و اندی ساله‌ای که قبلهء عرفا بعد آقای بهجت بود و کسالت داشت،  که مرا برای دیدار آقای خامنه‌ای ببر و پسر آقای پهلوانی می‌گفت آن ابرمرد توحید خم شد دست سید علی را بوسید «یـــاصـــاحـــب الـــزمـــان» اگر نایبت این‌چنین مدیریت می‌کند ده کشور منطقه را و دل‌ها را، تو چه می‌کنی؟ بیا باورکن دشمنانمان هم مانده‌اند و از دشمنی این مرد پشیمان شده‌اند! او بی‌نظیر است افتخار می‌کنیم به نفسش  به قدمش به نورش چشم اسلام و ایران روشن است از نور او.  〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 لبیک یاخامنه ای عشق یعنی یک خمینی سادگی عشق یعنی با علی دلداگی عشق یعنی لا فتی الا علی  عشق یعنی رهبرم سید علی

سلام نظامی 

 بهش می‌آید چهار پنج ساله باشد؛ مدام تلاش می‌کند جلو برود و آخر سر هم می‌رود.آقا می‌گوید: «بذار جلوتر بیاد اگر می‌خواد…»می‌رود و می‌ایستد جلوی آقا؛ حرف‌هایش نامفهوم است. اطرافیانش می‌گویند می‌خواهد سلام نظامی بدهد.- «ماشاءالله! داری چی کار می‌کنی؟ می‌خوای احترام بگذاری؟»آقا این را می‌گوید و می‌خندد و بعد اسم کودک را می‌پرسد. کودک به‌درستی نمی‌تواند تلفّظ کند. محمدرضا؟! مادرش سریع می‌گوید معین‌رضا.معین‌رضا با جنب‌وجوش و شیطنت‌هایش و لباس و سلام نظامی‌اش به آقا، می‌شود مطلع این دیدار؛ قبل از این کارِ معین‌رضا هر کسی مشغول خودش بود. از گوشه و کنار صدای گریه می‌آمد؛ شاید از سر دلتنگی خانواده برای شهیدشان. بعد که آقا آمدند و گفتند خانم‌ها جلوتر بیایند. بعدش هم که معین‌رضا و سلامش، اشک‌ها و لبخندها را مخلوط کرد. 

خواب حضرت آیت الله مرعشی نجفی (ره)درباره شعر جناب شهریار

مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی شبی در خواب، خود را در مسجد کوفه می بیند در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام و جمعی دیگر در آن جا حاضر بودند.  طبق دستور حضرت، شعرای اهل بیت علیهم السلام اعم از عرب و فارس را می آورند و امام علیه السلام سراغ شهریار را می گیرند. شهریار هم می آید و شعر «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» تا آخر را می خواند…  فردای آن شب آیت اللّه مرعشی نجفی از دوستانش می پرسد: «شهریار شاعر کیست؟» و پس از آگاهی از وجود او در #تبریز، او را به قم دعوت می کند.  بعد از آمدن شهریار، می بیند که او همان شخصی است که در خواب دیده است. از او می پرسد: این شعر علی ای همای رحمت را کی ساخته ای؟ او با تعجّب می پرسد: شما از کجا خبر دارید؟ من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره اش با کسی صحبت کرده ام ⁉️ آیت اللّه مرعشی نجفی خوابش را برای او تعریف می کند. وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را می گوید، معلوم می شود که هم زمان با ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، آیت اللّه مرعشی آن خواب را دیده است.   همراه با عالمان شیعه| حجره فقاهت

امام رضا(علیه السلام)چرا اسم خانم عروس نخوندی؟

یکی از معجزات امام رضا علیه السلام که اخیرا اتفاق افتاده است:  یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اسرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاظر میشه بیاد  مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند. درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را 

  1. داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند. وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت: امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند،توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد،تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد، از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟ شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم؛ عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟ ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت : فقط برگردیم مشهد  برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛عروس اصرار کرد که بروند حرم ؛داماد  با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد که عروس خانم اینطور جواب داد : وقتی در ماشین خواب بودم،خواب دیدم که داخل حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین را برایشان میخوانند و امام رضا هم تایید میکند و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس)را نخواندی؟  خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا  امام رضا علیه السلام جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زایرین ما بنویسید؛ این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد از  من خداحافظی کردند و تشکر کردند پس ایشان هم زایر ما بودند.
1 2 4 5