عارف بزرگ
یه روز یه نفر میره سبزی فروشی تا کاهو بخره…
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره.
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم.
اینها را هم میشود خورد.
این فرد کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی (ره)
عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله.
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم.
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته…
گفتم: الحمدلله…
معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!
آن الحمدلله ازسر خودخواهی بود نه خداخواهی.
چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی احمدآبادی در 1395/09/22 ساعت 10:27:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1403/04/07 @ 05:21:41 ب.ظ
شاهین نیکروش [بازدید کننده]
استغفرالله برای عمری که گذشت!
ان شاالله برای آنچه باقیمانده است.
بسیار عالی و دعای خیر حقير، بدرقه شمااست.
1403/04/12 @ 10:33:00 ق.ظ
سلام بزرگوار متشکرم
همچنین