
تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)
چهارشنبه 95/10/01
آیت الله بهجت :
در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.
از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم.
چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید.
استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند.
مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید:
آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟
می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ)
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید:
آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم

آثار نگاه ناپاک
چهارشنبه 95/10/01
امام صادق عليه السلام:
از نگاه [ناپاک] بپرهیزید که چنین نگاهى تخم شهوت را در دل مىکارد و همین براى فتنهى صاحب آن دل بس است.
تحف العقول ص ٣٠٥

استغفار به جای غیبت
چهارشنبه 95/10/01
نسخه حاج اسماعیل دولابی برای آرامش دل
هر وقت کسی شما را اذیت کرد و یا از کسی ناراحت شدید، نمیخواهد به کسی بگویید بلکه استغفار کنید، هم برای خودتان هم برای کسی که شما را اذیت کرده است.
بگو بیچاره کار بدی کرده است اگر فهم داشت نمیکرد
وقتی استغفار میکنی خداوند دوست دارد و خیلی بهتر برای شما تلافی میکند
اصلا هر وقت دیدی قلبت حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن و بگو، آن وقت یکدفعه دلت نرم میشود.
اگر دو سه مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمیتواند شما را بگیرد چون راهش را بلد هستی.
استغفار امانگاه انسان است. یعنی پناهگاه، وقتی گفتی استغفرالله در پناه خدا هستی.

شیخ بهایی(ره )
چهارشنبه 95/10/01
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم!
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنيم!
کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز…
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم!
عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم!
ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا…
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟
کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم

دختر پاکدامن
سه شنبه 95/09/30
از عمار ياسر نقل شده كه: روزى در مسجد اعظم كوفه در كنار منبر على (عليه السلام) نشسته بوديم ناگاه صداى غوغاى زيادى از درب مسجد بلند شد و خبر آوردند كه جمعى زنى را در هورج گذاشته و با شمشير كشيده به گرد او صف زدهاند و آن زن صدا مىزد: يا غياث المستغيثين و يا اميرالمومنين اغثنى و به آنها اجازه ورود داده شد.
آنها با آن زن جلو منبر على (عليه السلام) نزديك شدند، پير مردى عرض كرد: يا على اين دختر من است يكى از بزرگان عرب خواستگارى كرده حالا متوجه شدم كه آبستن است و او قسم مىخورد كه خلاف عفت از من صادر نشده و خون مرا بدون جهت نريزيد، بلكه مرا پيش على (عليه السلام) ببريد او حكم كند، حضرت دستور دادند قابله آمد او پس از بررسى گفت: آبستن است، پس از اين على (عليه السلام) فرمود: اى پيرمرد آيا تو از اهل فلان ده شام نيستى؟ گفت: چرا
….
حضرت دستور داد طشت پر از لجن آوردند و برف را روى آن گذاشتند، فرمود: زن را در گوشه مسجد كه نام آن مسجد بيت الطشت معروف است بردند و خيمه زدند و زن را روى آن نشانيدند بعد از ساعتى صداى تكبير بلند شد، گفتند: يك كرم بزرگ از دختر بيرون آمد.
حضرت فرمود: اين دختر در سن ده سالگى در جوى آب رفت و اين كرم در رحم او داخل شد تا اينكه به اين بزرگى گرديده و خيانتى از او سر نزده، خوب شد كه به من رسانديد، خون او ريخته نشد

یا ابن الحسن
سه شنبه 95/09/30
سلام علی آل یس
السلام علیک یا شریک القرآن
کاش
فال حافظ
شب یلدابشود.
یوسف”
گمگشته
بازآید
به کنعان
غم مخور!!!
اللهم عجل لولیک الفرج

شب یلدا در جبهه به روایت رزمنده دفاع مقدس
سه شنبه 95/09/30
شب یلدا در جبهه به روایت رزمنده دفاع مقدس محمد قبادی سال 1361 منطقه چنانه
اون شب همه بعد از خوردن شام با فرمانده گردان و بقيه به چادر فرماندهى و سپس تبليغات رفتيم تا شب يلدا كنار هم باشيم.
خيلى عجيب بود كه حتى يك لحظه هم از اينكه از خانواده دور هستيم ناراحت نبوديم. وقتى در چادر جمع شديم هر كدام از بچه ها از عمليات هايى كه در آن شركت كرده بودند تعريف ميكردند از شكار تانكها با آر پى جى هفت تا زدن هواپيماهاى دشمن توسط دوشكا …
بسته هاى كوچكى كه از طرف كمك هاى مردمى كه آجيل فرستاده بودند را باز كرديم و از كمپوت ها به عنوان ميوه شب يلدا براى يكديگر تعرف ميكرديم .
آن شب يكى از طلبه ها هم به نام محمود قربانى مهمان ما بود كه از قضاء بچه محله ما نيز بود.
از شب قبل قرار شده بود بچه ها را براى آشنايى منطقه در شب براى مقدمات عمليات آماده كنيم، من كه در طول روز با فرمانده گردان، شهيد ساربان نژاد و مسؤل دسته ها شهيدان رضا عزتى و عادل صراف نژاد و شهيد محمد مظهرى كه مسؤل تعاون بود و چند نفر ديگر براى شناسائى منطقه رفته بوديم و كاملأ از نقطه صفر و نقطه قرمز عبور كرديم و تا نقطه رهائى منطقه را رصد كرده بوديم و با برنامه ريزى قبلى و آمادگى لازم منتظر شديم همه بخوابند ، بدون اينكه خودمان بخوابيم ،حال آنكه بسيار فعاليت كرده بوديم ولى خستگى را نميفهميديم ، بچه ها را بيدار كرديم و به ستون يك در حالى كه بيسم چى در جلو و عقب و من كه آن شب به عنوان بلد چى گردان بودم در كنار فرمانده گردان براى شناسائى منطقه به حركت افتاديم و تا صبح پياده روى كرديم در ميان افراد كه متاسفانه نامشان را فراموش كردم پيرمرد هفتادو پنج ساله و نوجوان چهارده ساله به چشم ميخوردند كه همگى از روحيه اى برخوردار بودند كه انسان در كنار آنها اصلأ احساس خستگى نميكرد.
وقتى از مناطق شناسائى بازگشتيم دقيقأ صبح شده بود كه نماز صبح را به جماعت خوانديم و به چادرها رفتيم و همه خوابيديم كه ميتوانم بگويم كه آن شب يكى از بهترين شب يلدا هايم بود كه از خواندن شاهنامه خبرى نبود و هيچ كس براى كسى فال حافظ باز نكرد، در آن شب از انار و هندونه خبرى نبود، در آجيلى كه مردم فهيم ما برايمان فرستاده بودند از تخمه نيز خبرى نبود ولى نامه هايى كه لابلاى آجيل ها بود ما را سخت سرگرم كرده بود.
و روحيه مان را مضاعف ميكرد .
ما چيزى نداشتيم كه وصيت كنيم ، بخاطر همين وصيت نامه ها شبيه به هم بودند ، من دقيقأ يادم هست كه من وشهيد عادل صراف نژاد كه متولد عراق بود و در خانه نيز عربى صحبت ميكردند وصيت نامه هاى خود را به هم نشان داديم و او نيمى از وصيت نامه مرا به وصيت نامه خود اضافه كرد و من نيز نيمى از وصيت نامه او را به وصيت نامه خود اضافه كردم.
حقيقتأ يادش بخير، لحظات مثل باد ميگذشت و ما نيز احساس ميكردم هر لحظه سبكبالتر ميشويم.
دارايى همه معلوم بود، هيچ كس قفل و بست نداشت، هيچ كس از ديگرى چيزى پنهان نداشت.
چيزى نداشتند كه غصه آن را بخورند ، يك پلاكى از گردنشون آويزون بود يا قرآنى تو جيب داشتند يا وصيت نامه اى . هيچ گاه احساس تنهايى نمى كردند.
همه ميخنديدند، نميدونم به چى؟
فقط ميدونم همه عاشق بودند. نميدونم عاشق چى بودند، فقط ميدونم خودشونو متعلق به اين دنيا نميدونستند. اونا اينو فهميده بودند كه شايد تا لحظاتى ديگر زنده نمانند.
آنها نفس ميكشيدند تا بمانند، ولى نه در قفس …….
براى آنها ديگر یلدا و نوروز معنا نداشت
آرى چنين بود قصه شب يلدائى ما، يادش بخير….
شادی روح جمیع شهدا صلوات

نشاط وشادی؛نعمت الهی
دوشنبه 95/09/29
نشست فرهنگی تربیتی شادی ونشاط در خانواده ومدرسه با حضور اساتید وکادر وطلاب در مدرسه علمیه امام حسین(علیه السلام)شهرستان قصرشیرین برگزارشد.
خانم آرمان استاد و مشاور مدرسه علمیه در این نشست گفت:اسلام دین کامل و جامعی است که به تمام نیازهای فطری انسان توجه کامل داشته وبرای تمام نیازهای جسمی و روحی و ابعاد مختلف ،برنامه و شیوه کار ارائه داده .از جمله برنامه هایی که دین اسلام برای سلامتی روح و جان انسان در نظر گرفته است شادی ونشاط است که از نیازهای فطری انسان می باشد واینکه اصولا همه دوست دارند شاد و بانشاط باشند و افراد بانشاط را تمجید می کنند ودر مقابل از روبرو شدن با افراد عبوس ،ناراحت و افسرده می شوند.
وی افزود:مفهوم شادی حدودا 25 بار با الفاظ مختلف در قرآن آمده است وقرآن به بهترین و مستحکم ترین منبع اسلامی، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده وزندگی توام با گریه و زاری را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. و همچنین معصومین خواسته اند که علاوه بر عبادت وکار و تلاش به لذت ها و تفریحات سالم هم در زندگی روزمره توجه ویژه ای شود.
ایشان در ادامه به بیان راهکارهای برای ایجاد شادی ونشاط در بین اعضای خانواده ومدرسه از جمله نحوه چیدن اثاثیه منزل،پوشیدن لباس هایی با رنگ شاد وجذاب ، بازی های گروهی و ورزش های دسته جمعی اشاره کردند.
مشاور مدرسه علمیه در پایان به خوردن میوه ها و دم نوش هایی که خاصیت شادی آفرین دارند و از آنها در روایات نیز یاد شده تاکید کرد.