تقدیم به "علی" یادگار سردار بی سر "شهید محسن حججی
حجت الاسلام «سید علی حسینی ایمنی» از فضلای حوزه علمیه قم، شعری کودکانه، به عنون زبان حال شهید مدافع حرم «محسن حججی» به فرزندش «علی» سروده است. اگه دیگه نیومدم به خونه این نامه رو فقط علی بخونه سلام علی٬ نور چشای بابا! خیلی عزیزی تو برای بابا درسته که پیش شما نموندم زود خودمو به سوریه رسوندم دست نوازشم روی سرت نیست سایه ی من کنار مادرت نیست اما دلم پیش شماس همیشه قلب من از عشق شما آتیشه اینجا که هستم هواتونو دارم آخه تویی تموم برگ و بارم به فکر فصل باهارم که رفتم اصن شما رو دوس دارم که رفتم رفتم که تو علی اصغر نشی گل نشده یه دفعه پرپر نشی اطلسی تو باغچه مون نمیره بهار تو رنگ خزون نگیره حرمله ها تو خیمه جولون ندن کبوترای خونه مون جون ندن آره گلم، گل خوش آب و رنگم! رفتم که با حرمله ها بجنگم گلم، که عکسم جلوی چشاته! این آخرین صحبتای باباته شمره اونی که پشت من تو قابه ببین چقد لبریز اضطرابه! بگم چرا ترسه تو چشم اون مرد؟ چون دیده یک نفر بهش غضب کرد می دونی کی مراقب بابا بود؟ آره گلم، شهید قتلگا بود اگر چه تو قتلگا پرپر شدم منم مث حسین بی سر شدم فک نکنی که اونجا تنها موندم؟ نه بابا! با حسین و زهرا موندم فک نکنی سرم حالا رو خاکه؟ تو آسمون جای سرای پاکه علی، بابا، وقتی بزرگ تر شدی اندازه ی علی اکبر شدی مدافع حریم خیمه ها باش مراقب خیمه ی عمه ها باش گفته بودم چرا پیشت نموندم زود خودمو به سوریه رسوندم آره گلم، گل خوش آب و رنگم! رفته بودم با حرمله بجنگم شادی روح جمیع شهدا صلوات
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نجفی احمدآبادی در 1396/06/08 ساعت 01:47:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |