موضوع: "مناسبت ها"

دختر پاکدامن

 از عمار ياسر نقل شده كه: روزى در مسجد اعظم كوفه در كنار منبر على (عليه السلام) نشسته بوديم ناگاه صداى غوغاى زيادى از درب مسجد بلند شد و خبر آوردند كه جمعى زنى را در هورج گذاشته و با شمشير كشيده به گرد او صف زده‏اند و آن زن صدا مى‏زد: يا غياث المستغيثين و يا اميرالمومنين اغثنى و به آنها اجازه ورود داده شد. 

 آنها با آن زن جلو منبر على (عليه السلام) نزديك شدند، پير مردى عرض كرد: يا على اين دختر من است يكى از بزرگان عرب خواستگارى كرده حالا متوجه شدم كه آبستن است و او قسم مى‏خورد كه خلاف عفت از من صادر نشده و خون مرا بدون جهت نريزيد، بلكه مرا پيش على (عليه السلام) ببريد او حكم كند، حضرت دستور دادند قابله آمد او پس از بررسى گفت: آبستن است، پس از اين على (عليه السلام) فرمود: اى پيرمرد آيا تو از اهل فلان ده شام نيستى؟ گفت: چرا

….

حضرت دستور داد طشت پر از لجن آوردند و برف را روى آن گذاشتند، فرمود: زن را در گوشه مسجد كه نام آن مسجد بيت الطشت معروف است بردند و خيمه زدند و زن را روى آن نشانيدند بعد از ساعتى صداى تكبير بلند شد، گفتند: يك كرم بزرگ از دختر بيرون آمد.

حضرت فرمود: اين دختر در سن ده سالگى در جوى آب رفت و اين كرم در رحم او داخل شد تا اينكه به اين بزرگى گرديده و خيانتى از او سر نزده، خوب شد كه به من رسانديد، خون او ريخته نشد

سه نفر داخل بهشت نمی شوند:


آیت الله مجتهدے(ره): پیامبر(ص) فرمود؛ سه نفر داخل بهشت نمےشوند:

 کسے کہ پدر مادر خود ناراحت کند

مـرد بی غیرت

و زنانی کہ خودرا به شکل مردان در مےآورند

احادیث الطلاب ح۶۸۴

سه نفر داخل بهشت نمی شوند:


آیت الله مجتهدے(ره): پیامبر(ص) فرمود؛ سه نفر داخل بهشت نمےشوند:

 کسے کہ پدر مادر خود ناراحت کند

مـرد بی غیرت

و زنانی کہ خودرا به شکل مردان در مےآورند

احادیث الطلاب ح۶۸۴

یا ابن الحسن

سلام علی آل یس

السلام علیک یا شریک القرآن

کاش

فال حافظ 

شب یلدابشود.

یوسف”

گمگشته

بازآید

به کنعان 

غم مخور!!!

                   اللهم عجل لولیک الفرج 

​شب یلدا در جبهه به روایت رزمنده دفاع مقدس 

​شب یلدا در جبهه به روایت رزمنده دفاع مقدس محمد قبادی سال 1361 منطقه چنانه

اون شب همه بعد از خوردن شام  با فرمانده گردان و بقيه به چادر فرماندهى و سپس تبليغات رفتيم تا شب يلدا كنار هم باشيم.
خيلى عجيب بود كه حتى يك لحظه هم از اينكه از خانواده دور هستيم ناراحت نبوديم. وقتى در چادر جمع شديم هر كدام از بچه ها از عمليات هايى كه در آن شركت كرده بودند تعريف ميكردند از شكار تانكها با آر پى جى هفت تا زدن هواپيماهاى دشمن توسط دوشكا …
بسته هاى كوچكى كه از طرف كمك هاى مردمى كه آجيل فرستاده بودند را باز كرديم  و از كمپوت ها به عنوان ميوه شب يلدا براى يكديگر تعرف ميكرديم .
آن شب يكى از طلبه ها هم به نام محمود قربانى مهمان ما بود كه از قضاء بچه محله ما نيز بود.
از شب قبل قرار شده بود بچه ها را براى آشنايى منطقه در شب  براى مقدمات عمليات آماده كنيم، من كه در طول روز با فرمانده گردان، شهيد ساربان نژاد و مسؤل دسته ها شهيدان رضا عزتى و عادل صراف نژاد و شهيد محمد مظهرى كه مسؤل تعاون بود و چند نفر ديگر براى شناسائى منطقه رفته بوديم و كاملأ از نقطه صفر و نقطه قرمز عبور كرديم و تا نقطه رهائى منطقه را رصد كرده بوديم و با برنامه ريزى قبلى و آمادگى لازم منتظر شديم همه بخوابند ، بدون اينكه خودمان بخوابيم ،حال آنكه بسيار فعاليت كرده بوديم ولى خستگى را نميفهميديم ، بچه ها را بيدار كرديم و به ستون يك در حالى كه بيسم چى در جلو و عقب و من كه آن شب به عنوان بلد چى گردان  بودم در كنار فرمانده گردان  براى شناسائى منطقه به حركت افتاديم و تا صبح پياده روى كرديم در ميان افراد كه متاسفانه نامشان را فراموش كردم پيرمرد هفتادو پنج ساله و نوجوان چهارده ساله به چشم ميخوردند كه همگى از روحيه اى برخوردار بودند كه انسان در كنار آنها اصلأ احساس خستگى نميكرد.
وقتى از مناطق شناسائى بازگشتيم دقيقأ صبح شده بود كه نماز صبح را به جماعت خوانديم و به چادرها رفتيم و همه خوابيديم كه ميتوانم بگويم كه آن شب يكى از بهترين شب يلدا هايم بود كه از خواندن شاهنامه خبرى نبود و هيچ كس براى كسى فال حافظ باز نكرد، در آن شب از انار و هندونه خبرى نبود، در آجيلى كه مردم فهيم ما برايمان فرستاده بودند از تخمه نيز خبرى  نبود ولى نامه هايى  كه لابلاى آجيل ها بود  ما را سخت سرگرم كرده بود.

و روحيه مان را مضاعف ميكرد .

ما چيزى نداشتيم كه وصيت كنيم ، بخاطر همين وصيت نامه ها شبيه به هم بودند ، من دقيقأ يادم هست كه من وشهيد عادل صراف نژاد كه متولد عراق بود و در خانه نيز عربى صحبت ميكردند وصيت نامه هاى خود را به هم نشان داديم و او نيمى از وصيت نامه مرا به وصيت نامه خود اضافه كرد و من نيز نيمى از وصيت نامه او را به وصيت نامه خود اضافه كردم.

حقيقتأ يادش بخير، لحظات مثل باد ميگذشت و ما نيز احساس ميكردم هر لحظه سبكبالتر ميشويم.

دارايى همه معلوم بود، هيچ كس قفل و بست نداشت، هيچ كس از ديگرى چيزى پنهان نداشت.

چيزى نداشتند كه غصه آن را بخورند ، يك پلاكى از گردنشون آويزون بود يا قرآنى تو جيب داشتند يا وصيت نامه اى . هيچ گاه احساس تنهايى نمى كردند.

 همه ميخنديدند، نميدونم به چى؟

فقط ميدونم همه عاشق بودند. نميدونم عاشق چى بودند، فقط ميدونم خودشونو متعلق به اين دنيا نميدونستند. اونا اينو فهميده بودند كه شايد تا لحظاتى ديگر زنده نمانند.

آنها نفس ميكشيدند تا بمانند، ولى نه در قفس …….

براى آنها ديگر یلدا و نوروز معنا نداشت

آرى چنين بود قصه شب يلدائى ما، يادش بخير….

شادی روح جمیع شهدا صلوات

نشاط وشادی؛نعمت الهی

نشست فرهنگی تربیتی شادی ونشاط در خانواده ومدرسه با حضور اساتید وکادر وطلاب در مدرسه علمیه امام حسین(علیه السلام)شهرستان قصرشیرین برگزارشد.

خانم آرمان استاد و مشاور مدرسه علمیه در این نشست گفت:اسلام دین کامل و جامعی است که به تمام نیازهای فطری انسان توجه کامل داشته وبرای تمام نیازهای جسمی و روحی و ابعاد مختلف ،برنامه و شیوه کار ارائه داده .از جمله برنامه هایی که دین اسلام برای سلامتی روح و جان انسان در نظر گرفته است شادی ونشاط است که از نیازهای فطری انسان می باشد واینکه اصولا همه دوست دارند شاد و بانشاط باشند و افراد بانشاط را تمجید می کنند ودر مقابل از روبرو شدن با افراد عبوس ،ناراحت و افسرده می شوند.

وی افزود:مفهوم شادی حدودا 25 بار با الفاظ مختلف در قرآن آمده است وقرآن به بهترین و مستحکم ترین منبع اسلامی، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده وزندگی توام با گریه و زاری را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. و همچنین معصومین خواسته اند که علاوه بر عبادت وکار و تلاش به لذت ها و تفریحات سالم هم در زندگی روزمره توجه ویژه ای شود.

ایشان در ادامه به بیان راهکارهای برای ایجاد شادی ونشاط در بین اعضای خانواده ومدرسه  از جمله نحوه چیدن اثاثیه منزل،پوشیدن لباس هایی با رنگ  شاد وجذاب ، بازی های گروهی و ورزش های دسته جمعی اشاره کردند.

مشاور مدرسه علمیه در پایان  به خوردن میوه ها و دم نوش هایی که خاصیت شادی آفرین دارند و از آنها در روایات نیز یاد شده تاکید کرد.

سیره_بزرگان شیخ_حسنعلی_نخودکی_اصفهانی

‍ آیت الله ميرجهاني مي فرمودند: من سفر اولي كه رفتم مشهد، جوان بودم؛ خدمت آشيخ حسنعلي نخودكي اصفهانی رحمت الله علیه در مدرسه ‏اي رفتم. 

يك سرهنگي دخترش سرطان گرفته بود و خدمت حاج شيخ آمده بود. دخترش را براي عمل كانادا برده ‏بودند. آن سرهنگ به ایشان گفت آقا به دادم برس از اين دنيا و تو زندگيم يك دختر داشتم كه او هم سرطان گرفته و  در سرش تومور پیدا شد و حالا هم او را كانادا بردند. برای شفای دختر من هر کاری می توانید بکنید. تا اين را گفت آشيخ حسنعلي در فكر رفتند و بعد سرشان را بلند كردند و گفتند دير آمدي. دخترت از دنیا رفته است. خبر مرگ او تا فردا 2 ساعت به ظهر بوسيله تلگراف به تو مي‏رسد. 

آیت الله مير جهاني مي‏ فرمود: من روی این قضیه حساس شدم چون تا كنون آشيخ‏ حسنعلي را نديده بودم. رفتم به سرهنگ گفتم من فردا ساعت ده مي‏خواهم تو را ببينم. آدرسش را گرفتم و فردا رفتم ديدم ناراحت است ‏و مي‏گويد تلگراف مرگ دخترم برايم رسيد.

قرآن کتاب هدایت

 أمیر المؤمنین علیه السلام : بدانید که این قرآن مشاوری است که خیانت نمی ورزد و راهنمایی است که گمراه نمی کند و گوینده ای است که دروغ نمی گوید . هیچ کس با این قرآن ننشست ، مگر اینکه با افزایشی یا کاهشی از نزد آن برخاست : افزایش در هدایت یا کاهش در کوریی و گمراهی 

منبع:بحارالأنوار ، ج۸۹  ص ۲۴   

معنای «قد قامت الصَلاة» در اقامه چیست؟

أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : ومَعنى‏ «قَد قامَتِ الصَّلاةُ» فِي الإِقامَةِ؛ أي حانَ وَقتُ الزِّيارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَركِ المُنى‏ وَالوُصولِ إلَى اللَّهِ عز و جل وإلى‏ كَرامَتِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ وغُفرانِهِ‏ .

 امير مؤمنان عليه السلام : معناى” قد قامت الصلاة” در اقامه، اين است كه: گاهِ ملاقات و مناجات و برآورده شدن حاجات و نيل به آرزوها و رسيدن به خداوند و كرامت و بخشش و خشنودى و آمرزش او فرا رسيد».

 شناخت نامه نماز؛ محمدی ری شهری؛ جلد ۱ ؛ حدیث ۶۵۶

 ارتباط با امام زمان «عج»

بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم آیت الله میلانی می‌فرمودند: 

هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید.

خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.

بنشینید چند دقیقه، ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند؛

با حضرت درد و دلی کند. 

خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند، یک حرف بلندی می‌فرمودند:

بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.  

قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.

او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود.

با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.

در زمان حضرت امام هادی علیه‌السلام شخصی نامه‌ای نوشت، از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم، گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم؛ به هر حال چه کنم؟

حضرت در جواب ایشان نوشتند: 

«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» 

لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم.

بحارالانوار/ ج53/ ص306

                 الّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج 

1 2 3