وضو

در تمام مدتی که من با شهید محمود پایدار بودم، نماز شبش را ترک نکرد و همیشه باوضو بود. برای هر کاری وضو می‌گرفت. وقتی می‌خواست به شناسایی برود، وضو می‌گرفت. وقتی می‌خواست تمرینات صبحگاهی را شروع کند، وضو می‌گرفت؛ حتی برای سخنرانی و غذا خوردن. یک بار قرار بود به اتفاق سردار سلیمانی و سردار رحیم صفوی رأس ساعت سه بعدازظهر جلسه‌ای تشکیل شود. سردار سلیمانی پرسید: پس پایدار کجاست؟ چرا نیامده؟ رفتم به سراغش. دیدم کنار تانکر آب نشسته و وضو می‌گیرد. گفتم: سردار سلیمانی سراغ تو را می‌گیرد؛ همه در جلسه حاضرند. گفت: هنوز مدتی تا شروع جلسه مانده؛ در وقت مقرر به جلسه می‌آیم؛ ما به خاطر همین نماز است که به جبهه آمده‌ایم.

وقتی موقع نماز می‌شد گاه می‌ایستاد و اذان می‌گفت. با صدای اذان او همه وضو می‌گرفتند و نماز می‌خواندند. گاهی هم موقع نماز به همه‌ چادرها سر می‌زد و با صدای مهربان و پرعطوفتش می‌گفت: رزمندگان اسلام، فدایتان شوم! نمازتان را فراموش نکنید.هیچ‌وقت نشد که شهید پایدار با اصرار از بچه‌ها بخواهد که نماز بخوانند. او یک بار می‌گفت و می‌رفت؛ ولی با شنیدن صدای او کسی نبود که از جایش برنخیزد و وضو نگیرد.

سردار سلیمانی به شهید پایدار، لقب سلمان پایدار داده بود. شهید پایدار مثل سلمان فارسی، عابد، صبور و جهادگر بود.

قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص40

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.