15نکته مفید برای پخت کباب کوبیده

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA >SemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″>


1-گوشت باید بدون آب باشد و میزان چربی آن هم باید نه کم باشد نه زیاد. اگر چربی گوشت خیلی کم باشد از کره می توان استفاده کرد

2-از گوشتی استفاده کنید که بیشتر چرخ شده ( ۴ یا ۵ بار ) – بعد از آن باید گوشت را حسابی ورز بدهید تا حالت چسبندگی پیدا کند. این ها از مهم ترین عوامل هستند

3-می گویند نمک رو موقع چرخ کردن گوشت باید به آن اضافه کرد.من تجربه نکرده ام ولی این نمک جلوی ریختن گوشت از سیخ رو می گیرد

4-بعد از این کار جوش شیرین اضافه کرده و باز ورز بدهید.

5-آنقدر ورز بدهید تا دستتان سفید رنگ بشه از چربی گوشت.

6-بعد بگذارید گوشت استراحت کند داخل یخچال (به مدت ۳ ساعت ) و روی اون یک دستمال بیندازید.

7-بعد دستتان رو کمی خیس کنید و بکشید روی سیخ. مقداری گوشت برداشته و به سیخ بکشید.

ادامه »

گزارش هفته دفاع مقدس

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> شرکت در همایش یادواره زنان شهیده (13زن شهیده)شهرستان قصرشیرین با سخنرانی فرمانده سپاه قصرشیرین سرهنگ احمدپوربا موضوع:نقش مهم زنان در دفاع مقدس در تاریخ3/7/92

font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;” lang="FA">4-به مناسبت سالروز عملیات مسلم بن عقیل،بازدید از منطقه جنگی سومار(مرز بین سومار و مندلی عراق)در تاریخ10/7/92

موقعیت شهر سومار:از طرف شمال به نفت شهر-از شرق به گیلانغرب- از جنوب به میمک ایلام- از غرب به مندلی عراق ،

اوایل جنگ سال59عراق از مندلی ابتدا ارتفاعات گیسکه را و سپس سومار ونفت شهررا اشفال کردند و به خاطر گرمای زیاد دراین مناطق عملیاتی برای بازپسگیری انجام نشد وعراق بعد از عملیات بیت المقدس خرمشهراز سومار عقب نشینی کرد و روی ارتفاعات گیسکه مستقر می شوند واز بالای ارتفاعات بر مناطق هموار سومار ونفت شهراشراف داشتند،تیپ مسلم بن عقیل در سال 1360در گیلانغرب تشکیل دادند و طی عملیاتی به نام عملیات مسلم بن عقیل(به خاطر اینکه در ایام مسلمیه بوده)نامگذاری کردنددر تاریخ9/7/61با رمز یا ابوالفضل در منطقه سومارکه داری چند تا ارتفاع به نامهای سان پا،سلمان کشته،گیسکه می باشد،عملیات در گیسکه اجرا می کنندطی هفت روز در دو مرحله،در این عملیات150کیلومتر از خاک ایران آزاد می شود و30کیلومتر ازخاک عراق اشغال می کنند.

در بازدید از منطقه جنگی سوماردیدیم که این منطقه هنوز بکر وپاک سازی نشده است طبق گفته راویان در این مناطق هنوز هم شهدای زیادی هستند که تفحص نشده اند و خانوادهای آنها هنوز هم چشم انتظارند.

قبل از سفر قرائت قرآن هدیه به روح امام خمینی(ره)و شهدا دفاع مقدس توسط طلاب انجام شد،وبعد بازدید از منطقه جنگی

ادامه »

با این همه دارایی دیگر کسی محروم باقی می ماند؟

کسی که خود را محرومترین افراد می داند اگر اندکی در مورد آن چه خدا به او عطا نموده است فکر کند،خود را غرق در عطاهای خدا خواهد یافت.مسئله این جاست که ما کمتر به داده های خدا فکر می کنیم و بیشتر حواسمان دنبال چیزهایی است که نداریم.آن چه را خدا به مصلحت ما ندیده و نداده است،که هر چه هم تقلا(تلاش)کنیم به ما نخواهد رسید و حسرت آن بر دلمان خواهد ماند.

آن چه را هم که داریم،هیچ وقت به آن نگاه نکردیم که ببینیم و لذت آن را ببریم.لذا یکپارچه غصه و حسرت و احساس محرومیت شدیم.همین اعضای سالم بدنمان را فکر کنیم هر کدامش چقدر می ارزد؟اگر مثلا چشم ما در معرض نابینا شدن باشد و همه دنیا مال ما باشد،حاضر نیستیم همه آن را بدهیم وکور نشویم؟سایر اعضا هم به همین ترتیب.

همین بدن سالم را که خدا به ما داده حساب کنیم روی هم چقدر قیمت دارد؟بالاترازآن نعمت عقل است که اگر نداشتیم،نه کسی ارزشی برای ما قائل بود و نه حتی در اموال خودمان تصرف داشتیم و باید قیم برای ما می گرفتند.نعمت الهی و محبت خدا و اولیای او که از همه بالاتر.

با این همه دارایی دیگر کسی محروم باقی می ماند؟

ماخذ:مصباح الهدی ص 75و76

تربیت اخلاقی

تربیت اخلاقی

اخلاق آن هوای لطیفی است که در جامعه بشری اگر وجود داشته باشد ،انسانها می توانند با تنفس او زندگی سالمی داشته باشند .اخلاق که نباشد بی اخلاقی حاکم می شود،حرص ها ،هوای نفس ها،جهالت ها، دنیا طلبی ها،بغض های شخصی، حسادت ها، بخل ها،سوءظن به یکدیگر وارد می شود-وقتی این رذائل  اخلاقی به میان بیاید-زندگی سخت خواهد شد؛فضا تنگ خواهدشد؛ قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد. لذا در قرآن کریم

ادامه »

انتظار فرج

مقام معظم رهبری(دامت برکاته):

انتظار فرج یعنی قبول نکردن ورد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسانها،بر اثر اغراض بشر بر زندگی

انسانیت حاکم شده است.این معنی انتظار فرج است.

(1387/05/27)

تقدیم به فرزندان شهدای شیمیایی

بسم رب شهدا وصدیقین

اتل متل راحله

اخموی بی حوصله

مامان چرا گفت بگیر

از پدرت فاصله

دلش هزلر تا راه رفت

بابا خسته ی کاره؟

مامان چرا اینو گفت؟

بابا دوسش نداره؟

باید اینوبپرسه

اگه خته ی کاره

پس چرا بعضی وقتا

تا نیمه شب بیداره؟

نشونه بیداریش

سرفه های بلنده

شش ماه پیش تا حالا

بغض میکنه،می خنده

شاید اونونمی خواد

اگه دوسش نداره

پس چرا روی  تختش

عکس اونو میذاره؟

با چشمای مریضش

عکس ونگاه میکنه

قربون قدش میره

بابا،بابا میکنه

با دست پر تاولش

آلبومی رو که داره

از کناره پنجره

ور میداره میاره

با دیده پر از اشک

آلبومو وا میکنه

رفیقای جبهه رو

همش صدا میکنه

آلبوم عکس بابا

پر از عکس دوستاشه

عکسی هم از راحله ست

تو بغل باباشه

با دیدن او عکسا

زنده میشه میمیره

با یاد اون قدیما

بابا زبون میگیره

قربون اون موقعا

قربون اون صفاتون

دست منم بگیرین

بازگشایی حوزه علمیه امام حسین(ع)

مدرسه علمیه امام حسین(ع) شهرستان قصرشیرین مورخ92/06/26  همزمان با ولادت با سعادت امام علی بن  موسی الرضا(ع)با حضور مسئولین شهرستان واعضای هیئت امناء(امام جمعه ،ریاست سازمان تبلیغات،شهردار،فرمانده سپاه شهرستان و…) ،اساتید وطلاب مدرسه بازگشایی شد.

این مراسم با تلاوتی آیاتی چند از کلام الله مجید توسط حجت الاسلام والمسلمین بیات وپخش سرود جمهموری اسلامی ایران آغاز شد ،مدیر مدرسه نیز ضمن خیر مقدم به مدعوین وطلاب مخصوصاً طلاب جدید الورد وآرزوی موفقیت برای تمامی  طلاب اشاره ای به نقش طلاب در جامعه کنونی نیز  داشتند،مراسم با همخوانی  به مناسبت میلاد توسط طلاب دنبال شد، در ادامه  امام جمعه شهرستان با سخنرانی زیبای خود پیرامون جایگاه طلاب واهمیت احترام به عالمان دینی مخصوصا طلاب  پایه های پائین تر مجلس را رونق بخشیدند وبعد ازاتمام سخنرانی  حجت الاسلام والمسمین بیات با اجرای مولودی خود مجلس را به فیض رساندند

ادامه »

سیره شهدا

پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمودند:دین ندارد کسی که بر سر عهد وپیمانش نیست .

به همین آسانی

می توان پای گذاشت ،جای پای شهدا

زندگیشان این است

که به همراه قلم ،می دود روی خیال آبادم

ازدواجی ست به سبک شهدا

انتخابی زیبا،می شود آغازش

بعد مهر است وخرید است وجهاز

که به تلفیق مرام شهدا

می شود سبزترین فصل شروع

دارم امید که این خاطر ه ها

ره نمایند من خاک نشین را

به قدمگاه شهیدان والهی شدگان…………………………………..

 

به شرط ترک سیگار

همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت:قول می دهد سیگار نکشد.خانمش هم گفت:مجاهد فی سبیل الله نباید سیگار بکشد؛دور از شأن شماست !وقتی برکشتیم خانه رفت جیب هایش را گشت ؛سیگارهایش را در آورد ،له شان کرد وبرد ریخت توی سطل؛گفت «تمام شد {…..}دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند »خانمش می گفت :یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت،رفتم پیشش گفتم :این بچه گوشش درد می کنه ؛این سیگار را بگیر یک پک بزن ،دودش را فوت کن توی گوشش .گفت :«نمی تونم .قول دادم دیگه سیگارنکشم .»گفتم :بچه داره درد می کشه !گفت :«ببر بده همسایه بکشه وتوی گوشش فوت کنه .دیگه هم به من نگو.»

(شهید محمد ابراهیم همت،به مجنون گفتم زنده بمان،ص202و203)

شهدا را یاد کنید با یک صلوات

غرور علمی

غرور علمی

ابوعلی سینا که در سن 20 سالگی علوم زمان خود را فرا گرفته بود،روزی در مجلس درس ابن مسکویه حاضر شد وبا کمال غرور گردویی را جلو ابن مسکویه گذاشت وگفت: مساحت این راتعیین کن! ابن مسکویه جزوه ای که درعلم اخلاق وتربیت نوشته بود جلو ابن سینا گذاشت وگفت: تونخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعیین کنم.ابوعلی ازاین عملکرد خود شرمسار شد واین جمله استاد ، راهنمای اخلاق او در همه عمر قرار گرفت.

منبع: (داستان وراستان)

راز سعادت جاودان وملاقات با دانای راز

روزی مردی به قصد ملاقات با دانای راز و پرسیدن راز سعادت جاودان رهسپار سفری طولانی شد. او شنیده بود که در محل زندگی دانای راز برای هر آدمی باغچه ای وجود دارد که اگر بتوانی آن باغچه را آبیاری کنی به سعادت جاودان دست یافته ای.
او سفر خود را آغاز کرد و همین طور که در راه می رفت به گرگی رسید. ابتدا از آن گرگ ترسید و خواست پا به فرار بگذارد و ولی با ناله ی گرگ بازگشت و دریافت که گرگ بسیار نحیف و رنجور است که از درد به خود می پیچد. سبب را پرسید و گرگ گفت که مدتهاست نتوانسته ام غذای مناسبی بخورم زیرا دردی در دندانم دارم که امانم را بریده ولی نمی دانم علت آن چیست. مرد گفت من به ملاقات دانای راز می روم اگر بخواهی پاسخ مشکل تو را نیز از او خواهم پرسید. گرگ موافقت کرد و مرد به راه افتاد.
و همینطور که می رفت در راه توان فرسای سفر به درختی رسید که می دید با آن که در باغ سر سبزی قرار دارد و همه ی اطرافش گل و چمن و طراوت است باز آن درخت خشکیده و بی ثمر است. کنجکاو شد و از او سبب را پرسید. درخت با ناراحتی گفت ای مرد من هم نمی دانم چرا این گونه است. مرد گفت من به ملاقات دانای راز می روم اگر بخواهی پاسخ مشکل تو را نیز از او خواهم پرسید. درخت موافقت کرد و مرد به راه افتاد.
در نهایت پس از پشت سر گذاشتن راهی طولانی و سخت مرد به محل زندگی دانای راز رسید و همانطور که گفته بودند باغچه های آدمیان را در آن پیدا کرد. سپس از دانای راز خواست تا به او اجازه دهد برای رسیدن به سعادت جاودان باغچه ی خودش را آبیاری کند. دانای راز باغچه ی مرد را به او نشان داد و مرد آن را آبیاری کرد و در هنگام بازگشت پاسخ مشکل درخت و گرگ را نیز از دانای راز پرسید.
مرد آهنگ بازگشت کرد. در راه وقتی به درخت رسید درخت از او پرسید ای مرد آیا پاسخ مشکل مرا از دانای راز پرسیدی؟ مرد گفت آری و بدان که صندوقی در زیر ریشه های تو وجود دارد که مانع از رسیدن آب به آنها می شود و تو نمی توانی از آب زلال چشمه استفاده کنی و سر سبز شوی.
درخت گفت ای مرد آیا تو این نیکی را در حق من می کنی و آن صندوق را در می آوری؟ مرد قبول کرد و پس از بیرون آوردن آن صندوق از خاک مشاهده کرد که درون آن پر از سکه های طلا و زر است. درخت که جانی دوباره گرفته بود. به مرد گفت ای مرد اگر تو به اینجا نمی آمدی و پیغام مرا به دانای راز نمی رساندی و این صندوق را از زیر ریشه های من بیرون نمی آوردی من هرگز دوباره نمی توانستم سرسبز و شاداب شوم. پس به نشانه ی سپاسگزاری از تو می خواهم که این صندوق با همه ی آنچه درون آن هست را برداری و با آن زندگی سعادت مندی برای خودت بسازی.
ولی مرد به یاد باغچه اش افتاد و گفت: نه! من باغچه ی خودم را آبیاری کرده ام و بی شک به سعادت جاودانی خواهم رسید و نیازی به طلاهای این صندوقچه ندارم.
آن گاه مرد به راهش ادامه داد به گرگ رسید. گرگ پرسید ای مرد آیا پاسخ سوال مرا از دانای راز پرسیدی؟ مرد گفت بلی و بدان که تو روزی از رودخانه ماهی صید کرده ای که در شکم آن گوهری گرانبها بوده است و آن گوهر در بین دندانهای تو مانده و سبب رنجش تو را فراهم کرده است. گرگ گفت ای مرد حال که پاسخ مشکل مرا می دانی بیا و این گوهر را از بین دندانهای من بیرون بیاور تا من بتوانم از این پس به راحتی غذا بخورم. مرد قبول کرد و پس از بیرون آوردن گوهر مشاهده کرد که آن تکه جواهر به راستی گوهر گرانبهایی است و درخشش خیره کننده ای دارد. سپس گرگ به مرد گفت ای مرد اگر تو پاسخ مشکل مرا از دانای راز نمی پرسیدی و این گوهر را از دهان من بیرون نمی آوردی من نمی توانستم دوباره به راحتی غذا بخورم پس به نشانه سپاس این گوهر را به تو می دهم تا زندگی خود را با آن سعادت آمیز سازی.
مرد باز به یاد باغچه ی خود و پاسخی که به درخت داده بود افتاد و گفت:نه! در راه من درختی بود که او نیز همین درخواست را از من داشت ولی من باغچه ی خودم را آبیاری کرده ام و بی شک به سعادت جاودانی خواهم رسید.
در این هنگام ناگهان گرگ جستی ناگهانی زد و مرد را به نیش کشید و پس از مدتها شکمی از عزا درآورد!
سپس خطاب به آن مرد گفت آدمی که نتواند از سعادتهایی که بر سر راهش قرار می گیرد بهره ببرد بی شک خود به سعادتی برای دیگران تبدیل خواهد شد.