شیطان فریبی

مردی از گرسنگی، مشرف به مرگ گردید.شیطان برای اوغذایی آورد به شرط آنکه ایمان خود را به او واگذارد. مرد پس از سیری از دادن ایمان به ابا کرد.

شیطان گفت: با هم قراری داشتیم !

مرد گفت:در هنگام گرسنگی چیزی نداشتم که به تو واگذارم چون آدم گرسنه ایمان ندارد، حال که سیرم  با تو قراری ندارم.

امثال وحکم دهخدا

سرباز و فرمانده

دوست من

سلام…

خواستیم به شهدا بگوییم هنوز به یادتان هستیم،

به یادمان باشید…………………………

لذا برآن شدیم تا شاخه گلهایی از صلوات برایشان هدیه بفرستیم…

دست من کوتاه از دیدار توست

اما قلب من همیشه در یاد توست

بهترینم هر کجا هستی و بدان

هرکجا باشم یادم یاد توست

اللهم عجل لولیک الفرج

ابابیلیان بازی دراز

بچه ها را می دیدیم که در آسمان تکه تکه می شدند و تکه های گوشت و استخوان آنان در هوا پخش می شد. در آن لحظه های بحرانی، یکی از بچه ها به سمت محسن وزوایی آمد و با فریاد گفت:« پس کجا هستند آنهایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند؟! چرا بچه ها را به کشتن می دهی؟» محسن همانطور ساکت، فقط به حرف های آن برادر گوش می داد. بعد همان چند نفر نیرویی را که مانده بودند جمع کرد. ابتدا با لحن زیبایی سوره (فیل) را تلاوت کرد و به بچه ها هم گفت تا تکرار کنند «الم تر کیف فعل ربک با اصحاب الفیل». بچه ها با آن صدای لرزانشان تکرار می کردند و یاد ایام (عام الفیل) و هجوم (ابابیل) به سپاه (ابرهه) به آنان قوت قلب می داد. هنوز تلاوت این سوره تمام نشده بود که یکی از هلیکوپترهای ارتش برگشت و یکی از تانک های عراقی را به آتش کشید و همزمان به این قضیه، دو فروند هلیکوپتر عراقی در آسمان بازی دراز به هم اصابت کردند و متلاشی شدند.

اینجا بود که آن برادر آمد و از محسن عذرخواهی کرد…

از خاطرات شهید شیرودی

فرازی از وصیت نامه خلبان ارتفاعات بازی دراز

شیرودی اولین نظامی بود که در نماز به او اقتدا کردم.

امام خامنه ای(مدظله العالی)

هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم. اگر برای احیای اسلام نبود هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم.

پیروزی ما مدیون دست های غیبی خداوند است. این کشاوز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.

بازی دراز کجاست؟

به عرفابگوییدعرفان واقعی،خانقاهش بازی درازاست.

شهید بهشتی (ره)

منطقه جنگی (ارتفاعات) بازی دراز ، هر تعریفی داشته باشد، اما نمادی است از جبهه غربی کشور در سال های حماسه و جهاد فی سبیل الله. نمادی سترگ از غرب و غریب که داغ شهادت بسیاری از یاران انقلاب و اصحاب عاشورایی امام (ره) را بر سینه دارد. شهیدان غرب نیز غریبند همانند بازی دراز. شهیدانی همچون:« محمد بروجردی، علی اکبر شیرودی، محسن چریک، سروان کیانفر، اصغر وصالی، غلامعلی پیچک، حجت الاسلام غفاری، محسن وزوایی، علی موحد دانش، سرگرد حسین ادیبان»

این ارتفاعات در استان کرمانشاه و درمن مثلث قصرشیرین-گیلانغرب-سرپل ذهاب قرار گرفته است.

ارتفاعاتی صعب العبور با قله های بلند، شیب های تند و بریدگی های ممتد که آن را از اهمیت ویژه ای برخوردار کرده است. با شروع تهاجم ارتش بعث به خاک ایران، سلسله ارتفاعات بازی دراز نیز به تصرف اشغالگران در آمد. برای باز پس گیری بازی دراز سه رشته عملیات انجام گرفت:

عملیات اول:

در آبان ماه 1359 با حضور نیروهای سپاه، اعزام از منطقه 10 تهران و تکاوران تیپ 55 هوابرد ارتش به اجرا درآورد. در نتیجه این عملیات، ارتفاع 1008 آزاد گردید و مقدمات عملیات بعدی فراهم آمد.

عملیات دوم:

دوم اردیبهشت ماه 1360 عملیات دوم آغاز شد و 8 روز طول کشید. رزمندگان شرکت کننده در این عملیات به فرماندهی شهیدان علیرضا موحد دانش، محسن وزوایی و سرگرد حسین ادیبان وارد نبرد شدند.

با وجود برخورداری دشمن از پشتیبانی هوایی، آتش شدید توپخانه و استفاده از جاده های مواصلاتی که تا بالای ارتفاعات کشیده شده بود و همچنین استقرار نیروهای بیشمار در سنگرهای مستحکم و حضور تعداد زیادی تانک در مواضع آنان، برادران رزمنده در طی نبرد و مقاومتی عاشورایی، موفق به تثبیت سه قله از ارتفاعات آزاد شده گردیدند.

هوانیروز ارتش در این پیروزی نقش بسزایی ایفا کرد و شهید والامقام، علی اکبر شیرودی در طی عملیات به شهادت رسید.

عملیات سوم:

پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر، عملیات سوم بازی دراز، با نام «شهیدان رجایی و باهنر» در منطقه بازی دراز و با وسعتی بیش از عملیات قبلی آغاز گردید.

این عملیات با شرکت یگان هایی از سپاه و لشگر 81 زرهی ارتش در سه محور به اجرا درآمد که در نهایت و پس از چند روز درگیری شدید، بخشی از کوره موش و چند قله قراویز آزاد شد. دشمن برای مقابله با تهاجم رزمندگان ایرانی، اقدام به 35 پاتک در این منطقه نمود.

* به اعتراف فرماندهان به اسارت درآمده دشمن در طول جنگ، شاید اگر عملیات بازی دراز انجام نمی گرفت، سرنوشت جنگ در جنوب به گونه ای دیگر رقم می خورد.

یگانهایی از ارتش عراق که برای مقابله با حمله رزمندگان اسلام به بازی دراز اعزام گردیدند، عازم جبهه جنوب بودند تا محاصره آبادان را کامل کنند…

بازی دراز نمادی از غرب غریب است. با هزاران راز سر به مهری که در سینه داغدار خود، تا کنون به امانت نگه داشته…

آیا خواهیم توانست محرم این رازهای ناگفته باشیم؟!

خلق نیکو

روزی  بین یحیی بن زکریا(ع) وحضرت مسیح(ع) ملاقاتی روی داد.

عیسی به روی یحیی تبسم کرده.یحیی گفت :از چه تورا غافل می بینم ؟گویی از قهر خدا ایمنی! عیسی گفت :از چه تورا عبوس می بینم ؟ گویی از رحمت باری تعالی مأیوسی!

هر دو گفتند: از اینجا نمی رویم تا وحی نازل گردد که پروردگار کدام یک از این دو روش را بیشتر دوست می دارد.

خداوند بر آن دو وحی فرستاد که هریک از شما خلق نیکوتر دارد نزد من محبوت تر است ، وبا اعلام این معیار روی  گشاده و لب متبّسم حضرت مسیح را مورد عنایت بیشتر قرار داد.

اخلاق فلسفی ،جلد2،ص 256

لبیک یا خامنه ای

نکند حفظ  ولی بر همگان عار شود
                                              نکند حق علی در عمل انکار شود
مرحم راز علی نخل دل چاه  شود
                                             سیلی خصم زبون نقش رخ یار شود

 

تسلیت

شیخ احمد دجیلی شاعر شهیر عرب می گوید:

ای ام البنین !چقدر از خصوصیات والایی برخورداری .به سبب غم واندوهی که به تو رسید ونیز به سبب ایمانت ،یاد تو جاودانه شد.

سالروزرحلت بانوی مهر وادب ،عشق و وفا حضرت ام البنین(علیها السلام)برتمامی محبان آن حضرت تسلیت باد.

 

اصلاح نگرش

شاعری بود به نام ،حاجب قصیده ای در مدح امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سرود که قسمت آخرش این بود:

حاجب اگر معا مله حشر با علی است             من ضامن تو هرچه بخواهی  گناه کن

شب امام علی (ع) را در خواب دید،حضرت به او فرمود:مصرع دوم شعر خود را اصلاح کن :حاجب گفت:چه بگویم؟حضرت فرمود بگو:

حاجب اگر معامله حشر با علی است              شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

 

ان شاءالله که بتوانیم  عمل کننده خوبی باشیم و روز محشر سربلند.

همکلاسی آسمانی

همکلاسی آسمانی خونریزی شدید داشت.داخل اتاق عمل،دکتراشاره کردکه چادرم رادر بیاورم تا راحتتر مجروح را جابجا کنم.گوشه چادرم را گرفت وبریده گفت من دارم میروم تا تو چادرت رادر نیاوری…. چادرم در مشتش بود که شهید شد.شادی روح تمامی شهدا صلوات.