موضوع: "حکمت های زیبای نهج البلاغه"
گلایه امام زمان(عج) از شیعیان
جمعه 97/09/09
مرحوم آیت الله مجتهدی: یک روز در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان به شدت گریه می کنند. وقتی علت را از ایشان سؤال کردم، فرمودند: «یک لحظه امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره کرده و فرمودند: آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است! و من از گلایه حضرت به گریه افتادم. خدایا به آبروی محمد وآل محمد فرج مولایمان را برسان
عبرتها زیادند وعبرت پذیر کم
جمعه 97/09/09
درخت ها می میرند عده ای عصا میشوند و دستی را میگیرند، عده ای تبر می شوند بر نسل خویش، عده ای چوب کبریت می شوند، برای سوزاندن تبار خود، و عده ای تخته سیاه می شوند، برای تعلیم اندیشه ها. “سرنوشت گاهی خودش رقم می خورد” چه بخواهی وچه نخواهی. عبرت هازیادندوعبرت پذیرکم
گناهی که شیطان هم از آن بیزار است
پنجشنبه 97/09/08
امام جعفر صادق (ع) فرمودند : اگر کسى سخنى را بر ضد مۆمنى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد. الکافی ج2 ص 358
روزهای رفته
پنجشنبه 97/09/08
رﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ میمانند ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ، ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمیشوند! ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ، زندگی را رنگی تازه بزن.
همسایه خائن
دوشنبه 97/08/21
نگاه انسان مؤمن به نفس خودش مانند نگاه به یک همسایه خائن است
شهیدمطهری (ره) امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: الْمُؤْمِنُ لايُمْسى وَ لا يُصْبِحُ الّا وَ نَفْسُهُ ظَنونٌ عِنْدَهُ مؤمن خصلتش اين است: صبحى را به شام نمىبرد و شبى را به صبح نمىآورد مگر اينكه نفسش مورد بدگمانى اوست، هميشه با يک نوع بدگمانى به نفس خود نگاه مىكند، مثل آدمى كه همسايه خائنى داشته باشد كه به او اعتماد ندارد و دائماً در فكر اين است كه اين همسايه خيانتى نكند. حضرت على(علیه السلام) مىگويد: مؤمن بايد هميشه به نفس خودش به چشم يک خائن و كسى كه نمىشود به او اعتماد كرد و مورد بدگمانى و بدبينى است نگاه كند. فلسفه اخلاق، ص120
همین قدر کوتاه
دوشنبه 97/08/14
امام صادق علیه السلام:
ملک الموت، نزد حضرت نوح علیهالسلام آمد در حالی که او در آفتاب نشسته بود.
حضرت نوح به فرشته مرگ گفت:برای چه آمده ای؟
ملک الموت پاسخ داد: آمدهام جانت را بگیرم.
حضرت نوح گفت:
اجازه میدهی از آفتاب به سایه بروم؟
عزرائیل گفت:آری
حضرت نوح علیه السلام به سایه رفت و آنگاه گفت:
ای ملک الموت! این عُمر درازی که در دنیا داشتم، انگار به اندازه همین رفتنم از آفتاب به سایه بود. حال مأموریت خود را انجام بده.
آنگاه عزرائیل،جان نوح علیهالسلام را گرفت.
الأمالی للصدوق، صفحه ۶۰۲
پینه دوزی در شهر ری
شنبه 97/08/12
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی می گوید: روزی در خدمت شیخ بودیم و صحبت از فرج مولا صاحب الزمان علیه السلام و ویژگی های انتظار بود.فرمود:
پینه دوزی بود در شهر ری،به نام امامعلی،که ترک زبان بود و عیال و اولادی نداشت.مسکن او هم ظاهرا در همان دکانش بود.حالات فوق العاده ای از او نقل نموده اند.
خواسته ای جز فرج آقا در وجودش نبود.وصیت کرد بعداز مرگ،او را در پای کوه بی بی شهربانو،دفن کنند.هر وقت به قبر او توجه کردم ،دیدم امام علیه السلام آن جاست.
کیمیای محبت،ص49
مولایم با این که خودم میدانم روسیاه هستم ولی ان شاءالله منهم منتظر هستم که این سربار را فراموش نکنی و در قبر تنهایم نگذاری.
به امید دیدار آقا
مولایم کجایی،دعا کن برایم
جمعه 97/08/11
چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی
سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد ِ هستی خود، بدهم به صاحب جان
که یک دقیقه ببینم رخ دلگشای مهدی
تعجیل در ظهورش صلوات
اللهمّ صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم